۳۷۳. آمبولانس

ساخت وبلاگ

یادتونه میگفتم یه دستگاه خیلی داره منو اذیت میکنه. درواقع داشت منو میکشت رسما... حالا چی بود انکوباتور پرتابل نوزاد واسه وقتایی که میخوایم نوزاد اعزام کنیم..دستگاه رفت نمایندگی و اومد درست نشد. یه شارژر جدید فرستادن درست نشد.کابل آمبولانسمون هم آب شد. خودم درست کردم باز آب شد. اونا یه کابل دیگه و شارژر خودمونو فرستادن باز آب شد. حالا فکر کنین من تو این ۱و نیم هفته چی کشیدم. همه کارامو گذاشته بودم کنار کلا صبح تا ظهر تو آمبولانس با این دستگاه و تلفن به دست با نماینده شرکت سرو کله میزدم. شانس آوردیم نوزاد اعزامی یکی دو مورد بیشتر نداشتیم که یه کاریش کردیم (یعنی من اینقد حرص خوردم) دستگاه نو هم بخوایم بخریم ۲۰ میلیون پولشه واسه ما زیاده نمیشه شماها خیر بشین کمک کنید به ما.... بالاخره که روز چهارشنبه بالاخره درست شد. خودشون اومدن با کلی تجهیزات و انواع و اقسام کابل های آمبولانسی تا بالاخره درست شد. یعنی من مردما.... بازم خیالم راحت نبود که ۱ شنبه اعزام میخواستن ببرن خودم باهاشون تا تو امبولانس رفتم وصلش کردم هم پرستار هم بیهوشی و هم راننده امبولانس در مورد نحوه کار با دستگاه و اینکه کی از باتری کی از برق آمبولانس استفاده کنن توجیه کردم و راهشون انداختم. فرداش که دیدمشون و گفتن هیچ مشکلی نداشتیم و دستگاه اصلا خاموش نشده یه نفس راحت کشیدم و گفتم آخیششش راحت شدم. 

تنها خوبیش هوای بهشتی بیمارستانمون بود این روزها بیمارستان نیست که بهشته بهشت. هر روز نم بارون درختا سرسبز، بوته های گل یاس پر بار و بوشون تو هوا. یه سری برگ و گرده های ریز ریز هم همش تو هوا معلقن. یعنی کاملا بهشت. دلخوشیم همین بود. یه سری عکس براتوت میذارم ولی یک هزارم زیباییش هم تو عکسا نیست.

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 27 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:00