319. در فلاکس

ساخت وبلاگ
دیروز رفتیم اصفهان، چندتا کار خیلی خیلی مهم کردم.اول واسه اهم مترم پراب خریدم. خیلی وقت بود خراب شده بود و کارم لنگ بود. بعد رفتم یه شرکتی که همش تلفنی باهاشون حرف زده بودم و کارامو میفرستادم براش،یه بسته باید تحویل میگرفتم و یکی بهش میدادم. بنده خدا اینقد خوشحال شد منو دید 1 ساعت داشت باهم حرف میزد و شرکت و محصولاتشونو معرفی میکرد. واسه نمایشگاه این هفته هم بهم دعوت نامه داد. بعدش رفتم دستبندمو که پاره شده بود درست کردم.
وای نمیدونین کجا رفتم. بازار طلا فروشی اصفهان یه بازار خیلی بزرگ و قدیمی، یکی شون بهم گفت واسه تعمیرات باید بری بالا،یه راهرو خیلی کوچیک بهم نشون دادن و من رفتم توش.یه راه پله تنگ و پاگردای کوچولو. بعد میرسیدی یه جا که پر از حجره های کوچولو، کوچولو، سر درا همه هلالی، دیوارا آجری قدیمی . پنجره های چوبی.... قشنگ تو عمق تاریخ. چه کار خوبی کردن شکل سنتی شو هنوز نگه داشتن.چه حس خوبی میداد به آدم. اونجا که منتظر بودم تا دستبندم درست بشه یه خانومی اومد یه ظرف از شیرینی های شهر من دستش بود. گفت اینا شیرینی کجاست. خودش تو خونه درست کرده. با خرما درست شده و واسه عصرونه و صبحانه خوبه. اونجا ازش نخریدن. نمیدونم چرا یهو گفتم میشه یه بسته بهم بدین. من خودم مال اونجام :) با اینکه قیمتی نداشت بازم 1000 تومن کمتر گرفت ازم چون همشهری بودیم :) حس خوبی بود.
یه فلاکس مامانم اینا داشتن درش خراب شده بود . من گفتم اصفهان میبرم براتون درست میکنم. 1 سال بیشتر که این دست من بود ولی همیشه یادم میرفت ببرم درستش کنم. اینسری بردمش و بالاخره درستش کردم. همون موقع که منتظر بودم تا درست بشه یه پسره اومده میگه فلاکس آبی بده، حالا با لهجه اصفهانی غلیظظظ.شما هم هروقت لهجه اصفهانی میشنوین فکر میکنین فیلم طنز؟ کلی چرت و پرت گفت با اون لهجه اش خیلی هم خنده دار بود تیپ و قیافش.از فروشنده پرسیدم عابر بانک کجاست گفت اونور میدون. پسره گفت آره اونور میدون اگه میخواین بیاین تا باهم بیریم (با لهجه غلیظ) ماشین اونور پارکه. قشنگ باهم سوار میشیم میریم اونور میدون میچرخیم و میرسیم. حالا من با چشمای گرد شده!!! فروشنده از من بدتر!! حالا خودش ادامه میده اینم ترفند جدیده!به زور جلو خندمو گرفته بودم/ گفتم این کارا حرفا دیگه از ما گذشته. گفت خب از منم گذشته اما چیکا کنم که نیمیشِد! میشِد؟؟؟؟ گفتم چرا اتفاقا میشِد!!!
حالا که بعد از کلی دوندگی دیگه اومدم خونه میبینم در فلاکس نیست! نمیدونم برش نداشتم اصلا؟ از دستم افتاده؟ از کیفم افتاده؟ هر چی بود تقصیر این پسره بود:/ بعد یه سال گفتم درستش کردم جریان این فلاکس تموم شد! ولی نشد متاسفانه :(

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 162 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 4:25