319. دکترای بیخود

ساخت وبلاگ

حال و اوضاعمون خوب شد. منم بهتر شدم این هفته میریم خونمون جشن عقد پسردائی.

الان یه غمی رو دلمه تنها راهی که به ذهنم رسید نوشتن اینجا بود. یه مشت دکتر اومدن بیمارستانمون همه صفر کیلومتر. یعنی صفر ها !!!! حرص منو درآوردن!

یه زن و شوهر باهم اومدن چشم پزشکی. دم و دقیقه منو میخوان این چیه اون چیه! چون بلد نیستن هم همه چیو میگن خرابه برین نوشو برامون بخرین...

اون روز منو صدا کردن و میگن ما میخوایم این چهار نفر تعیین لنز کنیم. تو دلم میگم خب به من چه!!! میگن حالا مریضا بخوابن یا بشینن 0_0 قشنگ با چشمای گرد نگاشون میکردم. گفتم خانوم دکتر یه جوری میگین انگار من باید تعیین لنزشون کنم. من نمیدونم! بعد مریض خوابوندن دستگاه بلد نبودن روشن کنن خب یه دکمه است دیگه بعد دوتایی قفل کردن میگم نباید این start  بزنین؟ میگن آره و تازه میفهمن جریان چیه! بازم میگن اینا همه قدیمیه میشه جدید بخرین؟؟؟؟؟

از همه بدتر امروز بود یه بچه آوردن آی سی یو! یه کم که شرایط عوض میشه همه هنگ میکنن. حالا چون بچه است همه هول و گیج. رفتم مانیتور گذاشتم رو حالت اطفال کاف مناسب دور دستش بستیم.. دکتر بیهوشی دستگاه ونتیلاتور که وصل کردن نمیتونه مد مناسب پیدا کنه. خب چندتا مد کاملا تعریف شده هست که رو همه دستگاهها هم هست. میگه فشاری کدومه زنگ زدم نماینده شرکت گفته فلان اینم گذاشته و وایساده دیده خوبه چندتا چیز مثلا حساب کتاب کرده گفته خوبه! ظهر خواب بودم ساعت 4 گوشیم زنگ خورده یکی از بچه های آی سی یو میگه بیمارستانی؟ میگم نه. گوشی داده همین خانم دکتر محترم میگه اشتباه گفتی ها اون خوب نبود مریض داشت مشکل پیدا میکرد من گذاشتمش رو فلان مد خوب شد! اصلا به من چه ؟ مگه من متخصص بیهوشی ام؟ مگه من وضعیت تنفس میدونم؟ مگه من نظر از خودم دادم؟ یه سوال پرسیدی زنگ زدم نمایندگی جلو خودت و گفتم بهت. پررو. حرصم دراومده از دستشون. خنگا...

نیم ساعت بعد زنگ زدم آی سی یو. یه کم خیالم راحت شد. دکترای پررو و خنگ اعصابمو خورد کردن.تازه دکتر میگه واقعا دستگاهاتون خیلی قدیمی ان 0_0 میگم 3 ماه نصب شده برای اینکه کم نیاره میگه خیلی چیزای بهتری هست 0_0

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 12:16