۳۲۱. بی خوابی

ساخت وبلاگ

بی خوابی زده به سرم....استرس دارم شده به خودتون بگید بیکار بودی؟ لعنت به دهانی که بی موقع باز شود؟

من الان تو اون وضعیتم. میدونم که الکی اینطوری شدم تو عمل که قرار بگیرم میگم خوبه. ولی الان حال بیخودی دارم. هرچی سعی کردم به چیزای خوب فکر کنم تا خوابم ببره همه فکرام میرسید به بیمارستان و کارم. چقد همه زندگیمو گرفته.

همیشه وقتی استرس داشتم به چیزای خوب فکر میکردم تا خوابم ببره. چیزایی که خیلی هم دور نبودن ولی شاید هیچ وقتم عملی نمیشدن. اولای ازدواجمون که هنوز همسر با رفقا رفت و آمدش بیشتر بود به این فکر میکردم که با اونا و دوستاشون رفتیم کوه. من مانتو مشکی و روسری نارنجی سرمه. خیلی بهمون خوش میگذره و همه میفهمن که چقد همسر منو دوست داره. هوا خیلی خوبه و همه جا سرسبزه.... چقد رویاهام ساده و بچگونه بودن. ولی بودن .

الان هرچی سعی میکنم ایده ای واسه رویا پردازی ندارم که هیچ ربطی به محل کارم نداشته باشه.. فردا میرم ، حس نشستن تو ماشین و رفتن چقد آرومم میکنه!

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 168 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 12:16