322. من اومدمممم

ساخت وبلاگ

سلام

من اومدم و قول میدم دوباره مثل قبل فعال باشم این یه هفته واقعا وقت پست گذاشتن نداشتم.

بعد از اون شب که آخرین پستمو گذاشتم و همش استرس و دلشوره بودم، صدای آلارم گوشیم از هر صدایی برام شیرین تر بود. بعضی شبا هست که فقط میخوای بگذرن.رفتم سرکار در اتاق باز کردم و یه نفس راحت کشیدم یه کم فکر کردم و دیدم دو نفر خیلی منطقی و خوبه و فضا هم جواب میده. ولی سه نفر..... یه جوریه هم فضا کم میاد هم میشینیم فقط میگیم و میخندیم و کارم نعطیل! همون اول صبح گفتم تا نفر سوم وسایلشو بار نزده بهش زنگ بزنم. زنگ زدم و گفتم کمدتو برای من نیار من نمیتونم یه کمد با کسی شریک بشم زونکن هام زیادن و قراره زیاد تر هم بشن! اونم انگار میفهمید منظور من چیه گفت آره من دیروز خیلی احساسی و یهو تصمیم گرفتم شما حالا اتاقتونو بچینین وسایلتونو بذارین بعدش تصمیم میگیریم چیکار کنیم. من دیروز خیلی حس بدی داشتم ولی الان خوبم. میدونم یه کم ناراحت بود ولی واقعیت همین بود. ظهرم اومد اتاق دید و خودشم فهمید نمیشه ولی خب خیلی دختر گلی، دوستی ما سه تا مثل قبل..و هرروز باز باهمیم یا اون میاد بالا یا ما میریم پیشش. هنوزم مثل قبلیم.

این جوری شد که ما هم اتاقی دار شدیم و اتاقمون هم خیلی تمیز و آدمی زادی شد. هورررررااااااا

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 12:16