291.روز از نو روزی از نو

ساخت وبلاگ

بازم روزامون مثل همیشه شدن. صبح ده دقیقه مونده به زنگ زدن گوشیت بیدار بشی واسه خودت غلت بزنی و لذت ببری. بعد صدای گوشیت میاد بلند میشی و چایی درست میکنی. حاضر میشی و صبحانه میخوری. همسر جان میرسوننت و در اتاقتو که باز میکنی یه عالمه کار میبینی که دارن صدات میکنن! هرروز یه عالمه کار تموم میکنی و دوباره یه سری کار دیگه شروع میشن.از هر لحظه بودنت تو بیمارستان لذت میبری و همه همکاراتو بینهایت دوست داری! تا ظهر نمیدونی چطوری میگذره.ساعت 2 که انگشت میزنی و میای بیرون همسری رو میبینی که منتظرته. میای خونه و نهار میخوری دو ساعت خواب و میرسیم به بهترین لحظه های روز!

همیشه تو تنهایی های بعدازظهر وقتی میخوام ظرف بشورم و غذا درست کنم و کارای خونه رو انجام بدم آهنگ گوش میدم. یه مدته کتاب صوتی دانلود میکنم و گوش میکنم. فوق العاده لذت بخشه. الان بابالنگ دراز گوش میدم. نمیدونم بهتر از اینم هست؟ همه کارو که انجام دادم معمولا وبلاگ میخونم و مینویسم. یه قسمت سریال میبینم و باز به ادامه شام و نهار فردام میرسم.شب میشه و همسری میاد خونه. چقد خوبه شبا بلنده همسرم زودتر میاد. چیدمان خونه رو عوض کردیم بخاری هم گذاشتیم یه جورایی دنج تر و دورهمی تر شده. چایی میخوریم. میوه میخوریم حرف میزنیم فیلم میبینیم بعدشم بیهوش میشیم :)

خوبه نه؟ خیلی آرامش داریم خدایا شکرت.

284. خواب موندم...
ما را در سایت 284. خواب موندم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khanummohandese بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 20:44